- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سبک زندگی
- خانواده و اخلاق
- رابطه علم و اخلاق
رابطه علم و اخلاق
قرآن مجید کرارا تعلیم کتاب و حکمت را در کنار تزکیه و پاکسازی اخلاقی قرار میدهد; گاه «تزکیه» را بر «تعلیم» مقدم میدارد، و گاه «تعلیم» و بر «تزکیه»; و این نشان میدهد که میان این دو رابطه عمیقی است.
یعنی هنگامی که انسان از خوبی و بدی اعمال و صفات اخلاقی آگاه گردد و آثار و پیامدهای هر یک از صفات «فضیلت» و «رذیلت» را بداند، بیشک در تربیت و پرورش او مؤثر است; بطوری که میتوان گفتبسیاری از زشتیهای عمل و اخلاق، از ناآگاهیها سرچشمه میگیرد. به همین دلیل، اگر علم و آگاهی جای جهل و نادانی را بگیرد، و به تعبیر دیگر، سطح فرهنگ بالا برود، بسیاری از زشتیها جای خود را به زیبائیها، و بسیاری از مفاسد اخلاقی جای خود را به محاسن اخلاقی میدهد; ولی باید توجه داشت این مساله کلیت ندارد.
و متاسفانه گاه در این مساله مبالغه شده، گروهی راه افراط را پیش گرفته، و گروهی راه تفریط را.
گروهی به پیروی از گفتار معروف سقراط، فیلسوف یونانی، که معتقد بود علم و کمتسرچشمه اخلاق حمیده است، و رذائل اخلاقی معلول جهل و نادانی است، عقیده دارند که تنها راه برای مبارزه با رذائل اخلاق و پیدایش فضائل اخلاقی گسترش علم و دانش و بالا بردن سطح افکار جامعه است، و به این ترتیب «فضیلت» مساوی با «معرفت» میشود.
آنها میگویند هیچ کس آگاهانه به دنبال بدی و شر نمیرود، و اگر خوبی را تشخیص دهد آن را رها نمیسازد، پس وظیفه ما آن است که هم برای خود و هم دیگران کسب آگاهی کنیم، و نتایجخیر و شر، و بد و نیکو را بدانیم، تا جوانههای فضائل اخلاقی بر شاخسار وجود ما ظاهر شود!
در مقابل شاید کسانی هستند که مایلند رابطه این دو را بکلی نفی کنند، و بگویند که دانش و هوشیاری در افراد آلوده، سبب میشود که جنایات را هوشیارانهتر انجام دهند، و طبق مثل معروف: «دزدانی که با چراغ میآیند، کالاهای گزیدهتر میبرند!»
ولی انصاف این است که رابطه علم و اخلاق را نه میتوان بکلی انکار کرد و نه میتوان بطور کامل، اخلاق را معلول علم دانست.
شاهد این سخن تجارب زندهای است که از جامعه کسب کردهایم; افراد آلودهای بودند که وقتی آنها را به حسن و قبح اعمالشان آگاه کردهایم، و به نتایجسوء اعمال و افعال بد آشنا شدهاند، دست از کار خود برداشته، و گرایش به خوبیها پیدا کردهاند، حتی در خودمان نیز این تجربه را داشتهایم.
در مقابل افرادی را میشناسیم که آگاهی کافی به نیک و بد اعمال و نتایج و آثار آن دارند ولی همچنان به بدی ادامه میدهند، و اخلاق سوء بر وجود آنها حاکم است.
اینها همه به خاطر آن است که انسان موجودی است دو بعدی، یک بعد وجود او را علم و ادراک و آگاهی تشکیل میدهد، و یک بعد وجود او را امیال و غرائز و شهوات; به همین دلیل، گاه با میل و اختیار خود بعد اول را ترجیح میدهد و گاه دوم را.
از اینجا روشن میشود، آنها که یکی از دو قول بالا را پذیرفتهاند انسان را یک بعدی فرض کرده، و توجه به بعد دیگر وجود انسان نداشتهاند.
از آیات دیگر قرآن نیز بخوبی میتوان آنچه را که گفتیم استفاده کرد.
قرآن مجید در چندین آیه به رابطهای میان جهل و اعمال سوء اشاره کرده است; مثلا، میفرماید: «انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده واصلح فانه غفور رحیم; هر کس از شما کار بدی از روی نادانی انجام دهد، سپس توبه و اصلاح و جبران نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است.» (سوره انعام، آیه54)
شبیه همین معنی در سوره نساء، آیه17 و سوره نحل، آیه119 نیز آمده است.
بدیهی است منظور در اینجا جهل مطلق نیست که با توبه سازگار نباشد بلکه مرتبهای از مراتب جهل است که اگر بر طرف گردد انسان به راه حق روی میآورد.
در جلد اول از دوره اول پیام قرآن در آنجا که بحث درباره معرفت و شناخت آمده، آیات بسیاری نقل کردهایم که از آنها استفاده میشد، جهل سرچشمه کفر است، جهل سرچشمه اشاعه فساد، تعصب و لجاجت، بهانه جویی، تقلید کورکورانه، اختلاف و پراکندگی، سوءظن و بدبینی، جسارت و بیادبی و در یک جمله جهل مایه دگرگون شدن بسیاری از ارزشها است! (12)
از سوی دیگر، در بعضی از آیات صریحا میگوید: «کسانی هستند که با علم و آگاهی، راه غلط را میپیمایند; مثلا، درباره آل فرعون میفرماید: «وجحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما وعلوا; آنها آیات ما را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند.» (سوره نمل، آیه14)
و درباره گروهی از اهل کتاب میفرماید: «ویقولون علی الله الکذب وهم یعلمون; آنها بر خدا دروغ میبندند در حالی که میدانند.» (سوره آل عمران، آیه75).
شبیه همین معنی در چند آیهبعد از آن نیز آمده است (سوره آل عمران، آیه78).
علم و آگاهی در این آیه ممکن است اشاره به آگاهی بر موضوع دروغ باشد، ولی باز هم شاهد مدعای ما است، چرا که حکم عقل و شرع درباره دروغ و زشتی آن، چیزی نیست که بر کسی مکتوم باشد.
تجربیات روزمره نیز این واقعیت را نشان میدهد که آگاهی بر زیانهای اخلاق رذیله در بسیاری از موارد میتواند باز دارنده باشد، و در عین حال موارد زیادی هم دیده میشود که افراد آگاه، دستبه اعمال سوء زده، و اخلاق رذیله را برای خود ترجیح میدهند. و به این ترتیب، مکتب واسطه در اینجا با واقعیتها منطبقتر است. (دقت کنید)